با یاد رضا به سینه ها گل بزنید با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید بر دامن ما دست توسل بزنید
با آمدن ستاره برمیگردم تا عشق کند اشاره برمیگردم
تا آخر عمر بین تهران ـ مشهد هی میروم و دوباره برمیگردم
گیرم که تمام سال را بد باشیم در خوب و بد کار مردد باشیم
امروز که سالروز میلاد شماست رخصت بده از دور زائرت باشیم
رویازدگی به حال بعضی بد نیست دریا که به ماه میرسد از مد نیست
پیوسته برای او سلامی بفرست قلب تو مگر مسافر مشهد نیست؟!
دلم یک بره آهوی نجیب است که از مهر و نوازش بی نصیب است
به سویت آمده، تنها و خسته دلم ای ضامن آهو، غریب است
حاشا که سر از پای رضا برداریم دست از سر سودای رضا برداریم
حاشا که به محشر به تمنای بهشت چشم از رخ زیبای رضا برداریم
|